متن آهنگ دیوانگیراغب محکوم به دیوانگی ام میدانی مجنون شده را تو از چه میترسانی کم رخ بنمای وسوسه انگیز ترین یک بار بگو پای دلت میمانی من مست و خراب تو باده ی ناب بر شانه ی من آسوده بخواب من مست مست مست مست مست توام جانا بردی ای آن تو اندوه دل مارا محکوم به دیوانگی ام جانا با عشق تو میدهی سر و سامانم صد جرعه از عشقت که مرا باکی نیست آن روز که در بند توام دیوانم من مست و خراب تو باده ی ناب بر شانه ی من آسوده بخواب من مست مست مست مست مست توام جانا بردی ای آن تو اندوه دل مارا