متن آهنگ محو تماشا همایون شجریان گفته بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان مات که یک دم مژه برهم نزنی گفته بودی که چرا محو تماشای منی آنچنان مات که یک دم مژه برهم نزنی مژه برهم نزنم مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشمی تو به قدر مژه برهم زدنی ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی امان ای دل من ای خدا ای جان ای دل من ای خدا فقان ای دل من میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود میخواهم و میخواستمت تا نفسم بود میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود عشق تو بسم بود که این شعله بیدار روشن گر شب های بلند قفسم بود مژه برهم نزنم مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشمی تو به قدر مژه برهم زدنی ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی امان ای دل من ای خدا ای جان ای دل من ای خدا فقان ای دل من به جز یاد تو گر هیچ کسم هست هاشا هاشا هاشا که بجز عشق تو گر هیچ کسم بود زیبای مسیحایی اندوه عشق ای عشق ای عشق بر غربت این محلکه رسان بود ای عشق ای عشق روشنگر شب های بلند قفسم بود عشق تو بسم بود که این شعله بیدار روشن گر شب های بلند قفسم بود مژه برهم نزنم مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود ناز چشمی تو به قدر مژه برهم زدنی ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی امان ای دل من ای خدا ای جان ای دل من ای خدا فقان ای دل من